جام جهان بین

ما یه عمره تو صفیم، خدایا! خوشبختی چی شد؟

جام جهان بین

ما یه عمره تو صفیم، خدایا! خوشبختی چی شد؟

۳ مطلب با موضوع «شکولات تلخ ( دلگرفته ها )» ثبت شده است

يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۸ ب.ظ

نفس خنک

نفس میکشم تو را ، تویی که آفتابمی

خنک شود هوای من ، وقتی که در خیالمی

***

بگو به قصه ها بگو ، که من بدون تو گمم

دلم هوای گریه کرد ، کجای این توهمم؟

***

هوا! هوای خانه ایست ، پر از سکوت حرف تو

گذر کنم ازین خیال ، روم به سوی شعر نو

***

(اولین شعر که توی اجباری نوشتم)

نهم مهرماه نود و چهار

دم در آسایشگاه گروهان شهادت(گروهان خودمون)

حدود ساعت هفت و نیم بعد از ظهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۹:۴۸
محمدجواد جهان بین
سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۲۸ ب.ظ

چشمانت آره نگفتن...

چشمانت آره نگفتن و من کوه بردوش و جامه ی جنگ به تن ، رهسپار جاده ی بینهایت شدم...

چقدر ساده ام!

چقدر ساده که نفهمیدم چشمانت فریب جنگ داشته اند و من بسادگی صلحشان دیدم!

در اعماق چشمانم آسمانی را میبینم که زمین میخورد! دستش را میگیرم و میگویمش بلندشو رفیق من. دور، دوره ی آخرین سنگر است! سنگری که سکوت نیست.

خوب میدانی که آشوبم،آرامشم تویی!

اما آرامش! چه ساده تپشت برای دیگران شد و حقیقت جهان من سایه شد! سایه ای که فلاسفه در ابتدای راه دیدند و من بسادگی از کنارش گذشتم!

مشت پوچ شبها هنوزم خاطراتم را با آتش جواهراتش درهم می آمیزد و فریبم میدهد که سحر ندارد این شب تار...!

دردا که دوری دردا! 

بسادگی خدا را باختم ، خدایی که نامش از عزل بر لبانم شکفته بود. و من باختمش در میان انبوهی از خدایان. و آرامش خدایم شد...و چه ساده افول کرد و جایش را ناکجایی گرفت.

و باران بارید...

و چو رودی اندیشه و روان و روحم را شست و رفت....

شدم واژه ای بدون خیال تو...

پی نوشت :

چه زیبا بیست و پنج سال زندگیم شد چند خط.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۸
محمدجواد جهان بین
سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ

هنوز دلم واسه تو تنگ میشه...

الان تازه میفهمم وقتی که میگن کمرم شکست یعنی چی... وقتی انتظار و انتظار و انتظار میکشی و آخرش هیچ...مثل همین کبوتر زیر ایون پر زد و رفت!
تازه میفهمم کمرم شکست رو کی استفاده میکنه و چرا استفاده میکنه. مردی که روزی کوهی از ایستادگی و غرور بود، حالا صاف تو چشمات نگاه میکنه ، اشک سفیدی چشماش رو نمناک میکنه و با صدای خفه میگه : کمرم شکسته برادر!
تازه میفهمم کمرم شکست چه دردیه... چه حسیه... چه زجریه ........................................................................وقتی که کمرم شکست!
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۷
محمدجواد جهان بین